این یه مطلب واقعی،فکاهی،تنوری و تازه! از اتفاقات دیروز من در یکی از ادارات دولتی است لطفا تا ته بخونید و نظر بدید،ضررنمیکنید به مولا!
متاسفانه همین دیروز و امروز گیر یکی از همین ادارات دولتی معظم(اداره کار شعبه قاسم اباد مشهد) بودم به اتفاق همسرم...طفلی دو ماه بود میرفت میومد از این اداره به اون ادراه ،پاسکاریش میدادند ومن به غیرتم خیلی برخورد...گفتیم باهم بریم و رفتیم مدارک رو کامل کردیم ....فرستادنمون به تامین اجتماعی واسه استعلام سوابق کاری...(از این سر شهر به اون سر شهر)... استعلام گرفتیم با کلی بالا و پایین پریدن تو اداره تامین اجتماعی...که نرسیدیم برگردیم اداره کار ....ساعت یک دو ی بعد از ظهر شده بود مو کول کردیم به فردا...
صبح روز بعد: رفتیم پیش همون کارمند (از این سر شهر به اون سر شهر)....زیاد دور برش شلوغ نبوداما گفت:تکمیل مدارک روزهای زوجه ! یعنی برو و باز فردا بیا(از این سر شهر به اون سر شهر)...منو باش ...قاط زد و داد زدم: یعنی چی اقا چرا دیروز نگفتی که این همه راه امروز نکوبیم بیایم ...گفت: من گفتم که یک کاغذ بچسبونند و بنویسند که تکمیل پرونده روزای زوجه..
حالا این همه راه باید بگردیم و دوباره باز فردا بیایم(از این سر شهر به اون سر شهر) و زیر بار نمیرفت که کارمونو را بندازه...دوباره داد زدم :یعنی چی اقا دو ماهه داریم هی میریم هی میایم هر روز واسه یه چیزی ما رو اینور و اونورمیکشونی(از این سر شهر به اون سر شهر) ..مسخره شما که نیستم...مسئول(این خرابشده)شما کجاست ؟ گفت طبقه سوم اقای معذب!
طبقه سوم پیش ریئس اداره وگفتم :اقای مغذب!(همون معذب!) ،خدارو خوش میاد این همه راه ،هوای گرمی،زبون ماه زمضون(از این سر شهر به اون سر شهر) اینقد مارو بی خود و بی جهت اعلاف و اواره کنید...
و...آقای معذب یه ادم بدتر از کارمندش! و در حال خوندن روزنامه...و گفت: خب سرشون شلوغه جانم! حتما نمیرسن جانم!..گفتم: لااقل همون دیروز میگفتن روزای زوج تکمیل پرونداس تا ما امروز نیام این همه راه(از این سر شهر به اون سر شهر)...
خلاصهگفتم نمیشه این همه راه دوباره (از این سر شهر به اون سر شهر)فردا بیامو ..خلاصه به هر بدختی شد اقای معذب و اقای مغذب ! راضی شدند تا امروز تشکیل پرونده بدهند...ولی باز اول بدبختی در عرض دو ساعت شونصد بار بالا و پایین رفتم و شونزده بار تا عکاسی سر چهارراه واسه گرفتن کپی!! (از این سر شهر به اون سر شهر)
بلاخره اخر کار همسرم به اقای کارمند گفت: لطفا اگه مدرک دیگه ای میخواد، بگید همین امروز همه رو تکمیل کنیم دوباره یه ماه دیگه نیایم (از این سر شهر به اون سر شهر)بگید مدارک ناقصه!
اقای کارمند بهش برخورد: خانم من الان 24 ساله کارم اینه ..یعنی نمیدونم چی لازمه چی لازم نیست!...من و خانومم هاج و واج موندیم!
یارو به زور و هزار ارفاق 30 سالش میشد! یعنی از 4 و 5 سالگی کارمند این خرابشده است...حالا یارو خیلی حالش خراب بود یا یا از مخ تعطیل بود..یا چی خورده بود به ملاجش ..هزیون میگفت..نمیدونم ...
و فقط بگم...مملکت گل و بلبل مارو باش.
و برگشتیم(از این سر شهر به اون سر شهر) تا یه ماه دیگه بیام دوباره ادامه این داستان تکراری(از این سر شهر به اون سر شهر) با اقای مغذب(همون معذب)و کارمند 24سال سابقه!